هوا
برادری کنید بگویید
به چه گناهی مرا از قرن آرام چهارم هجری
به قرن پر از تنش بیستم میلادی
تبعید کرده اید؟
به چه گناهی
آیا کسی سلامی گفته است
که محکوم سکوت جوابش باشم
آه! ضرورتهای باشکوه انسانی
زمان طولانی تر از آن چیزی است
که ساعت به ما نشان می دهد
اکنون که نه در دنیای واقعیت
و نه در تخیلات خود هستم. کجایم؟
این تاق تاق استخوانهای انسانی یخ زده است
که خورشید را به مرور از دست داده
کسی قادر به بالا نگریستن نیست
وگرنه سرگردانی این همه سیاره های سرخ بزرگ
باید معنایی داشته باشد!!!
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۸۹/۰۸/۰۸ ساعت ۴:۱۷ ب.ظ توسط آزاده ستوده
|
سلام دوستای خوب، درباره ی خودم چیز زیادی نیست که بخوام بگم چون فکر میکنم بی ارتباطه و از اصل و هدف وبلاگ دور میشیم اما درباره ی وبلاگ: یه روز سرد زمستونی از سر دلتنگی و بیحوصلگی تصمیم گرفتم یه وبلاگ درست کنم، نمی دونستم که امروز میشه رفیق تنهاییام و حالا اینه حاصل لحظه های دلتنگیم...