چه شود به چهره زرد من نظري براي خدا كني


كه اگر كني غم و درد من به همان نظاره دوا كني


تو كمان كشيده و در كمين كه زني به تيرم و من غمين


همه غمم بود از همين که خدا نكرده خطا كني


تو شهي و كشور جان تو را تو مهي و جان جهان تو را


ز ره كرم چه زيان تو را كه نظر به حال گدا كني