نظر
چه شود به چهره زرد من نظري براي خدا كني
كه اگر كني غم و درد من به همان نظاره دوا كني
تو كمان كشيده و در كمين كه زني به تيرم و من غمين
همه غمم بود از همين که خدا نكرده خطا كني
تو شهي و كشور جان تو را تو مهي و جان جهان تو را
ز ره كرم چه زيان تو را كه نظر به حال گدا كني
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۸۷/۰۶/۰۳ ساعت ۱۲:۹ ب.ظ توسط آزاده ستوده
|
سلام دوستای خوب، درباره ی خودم چیز زیادی نیست که بخوام بگم چون فکر میکنم بی ارتباطه و از اصل و هدف وبلاگ دور میشیم اما درباره ی وبلاگ: یه روز سرد زمستونی از سر دلتنگی و بیحوصلگی تصمیم گرفتم یه وبلاگ درست کنم، نمی دونستم که امروز میشه رفیق تنهاییام و حالا اینه حاصل لحظه های دلتنگیم...